تب ِماه

هرشب ستاره ای به زمین می کشند و باز ... این آسمان غم زده غرق ستاره هاست

تب ِماه

هرشب ستاره ای به زمین می کشند و باز ... این آسمان غم زده غرق ستاره هاست

یادم هست ...



هوا ... بوی جنایت می داد .

یادم هست می دویدیم و برمی گشتیم و سرک می کشیدیم و می ترسیدیم از هیاهوی آن دورها .

هوا مه گرفته بود...

هوا بوی جنایت می داد ...

درخت های پیر پارک دانشجو روی زانو خم شده بودند .

یادم هست دلم بی قاعده شور زده بود .

بند کفش هایم مکرر باز شده بود .

به کوچه ی بن بست خورده بودیم .

گم شده بودیم .

مثل اسب شلاق خورده دویده بودیم .

یادم هست ...

 یادم هست هوا بوی جنایت می داد .

بوی خون دلمه بسته ...

یادم هست تا نیمه های شب گوش به پنجره چسبانده بودم و همهمه دست از دلم بر نداشته بود .

هیاهوی مبهم ِ شب های هفتاد و هشت و هشتاد و هشت داشت به حاشیه ی خاموش ِ خیابان کشیده می شد .

یادم هست کابوس تو دست از سرم بر نداشته بود ...

آمده بودم کنج خیال سوله های تنگ و تاریک و نا آشنا و موهایم را روی کبودی صورتت پریشان کرده بودم .

هرشب با قطره ای آّب توی مشت , دویده بودم و روبه رویت نشسته بودم و خشکی لب هایت را مشق بریل کرده بودم .

برایت نان تازه , ته ِ خالی جیب هایم پنهان کرده بودم .

یادم هست چشم بسته بودم و در به در ِ اوهام ؛ لباس پاره پاره ات را چنگ انداخت بودم .

ناتوان و مستاصل سپر ِ تن ِ خسته ی زیر چکمه هایت شده بودم

یادم هست ...

آخ یادت هست ؟؟؟

یادت هست زیر گوشت چند بار گفته بودم ببخش ؟

بخشیدی ؟  

یادم نیست چرا دویده بودم و دستهایت را روی داغی آسفالت جا گذاشته بودم !

دست هایت را جای من گرفتند ؟

روی زمین کشیدند ؟

بردند ؟

حالا کجایی ؟

کنج دل گرفته ی خانه ؟

کنج غربت و دور از خانه ؟

کنج قطعه و ردیف ِ ... ؟

...

نظرات 17 + ارسال نظر
حمید جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

پیدا کردن آدما سخت نیست...آدرسشون همیشه سرراسته...
جای هرکی اونجاس که یادش هست...
جای اونی که یادش توو دلته...دلته...

دلیل چند ضلعی ...
...

م.م.ب جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ http://BIGAHHA.WORDPRESS.COM

سلام. عرض ارادت. البته ما که همون فیلترشده را با گودر می‌خوندیم. الان هم هکذا. پیروز باشی

وای محمد عزیز ...
یا همون ب.م.م ِ معروف مهتاب !
مرسی از گودر
ما هم بدون گودر ارادت داریم ...

میکائیل جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:49 ب.ظ http://sizdahname.blogsky.com

قرص های کدیین برای درد کابوس ها ... برای هر قصه تلخ بی تکرار ... شاید درد ها مرهم قرص های کدیین باشند ....
نمی دانم این روز ها در هوای گم شده ها پی اشنا میگردم

شاید دردها مرهم قرص های کدیین باشند ...

پرند شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ق.ظ http://ghalamesabz1.blogsky.com

این کامنت صرفاً جهت مقابله به مثل با اون کامنت‌های بی سر و ته خودت بوده و هیچ ارزش دیگری ندارد!

من کلا بی سر و ته ام قلم سبز عرزشی !

پرند شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ق.ظ http://ghalamesabz1.blogsky.com

فحش دادی؟!!

خیر قربان ! شرح آیکون دادیم !

بهنام شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ق.ظ http://t3krar.blogspot.com

خیلی وقته نوشته هاتو نخوندم. خیلی وقته وبلاگ کسی رو نخوندم. خیلی وقته که حتی به وبلاگ خودم هم سر نزدم...
حالا کجایی ؟

کنج دل گرفته ی خانه ؟

کنج غربت و دور از خانه ؟

کنج قطعه و ردیف ِ ... ؟

بهنام جان ...
چقدر دلم تنگ شده بود ...
کجایی ؟
چقدر دیدنتون خوبه توی این شب نفس گیر خدایا ...

مامانگار شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ق.ظ

...آآآآآی خدا..بالاخره پیدات کردم دختر ماه تابان !!..
...خییییلی خوشحالم که یه دری به کنج خونه مهتابیت باز کردی برامون عزیز...نمیگی بی مهتاب شبها دلگیرتره !!..ترسناکتر و غمگینتره !!...نمیگی اونایی که دنبالت میگردن..موقع برگشتن..تو تاریکیا گم بشن..
...مثل خودت بود این پست...مححححشررر...

آآآآی مامانگار ...
مامانگار نازنین ....
...

سهبا سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

آآآآآآآآآآآآآیییی امان از روزگاااااااااررررررررر!!!!!!!!!!

چه بد کرداری ای چرخ ....

محبوبه پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ق.ظ http://sayeban.blogfa.com

خوشم که دوباری مینویسی و ببخش که دیر آمدم
یادم هست خط به خط آنچه بر من و تو ما گذشت و میگذرد... یادم هست....

محبوبم ...
یادمان نمی رود ...
نمی رود ...

آناهیتا جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

بالاخره اومدی
بالاخره پیدات کردم
سلام مهتاب
دلم برای تو و افکار قشنگت تنگ شده بود
ما کجاییم مهتاب؟
کنج سلولی به نام خانه...!

آناهیتا ...
سلااام ......
کنج سلولی به نام خانه ....

حمید جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

سلام مهتاب جان

حمید جانم ...
سلام ...
سلام ...
...

مامانگار چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ

..مهتااااااااااب ؟؟؟؟؟؟!!!...
..باز نیستی که !!...

فکر کنم هنوز وقت اومدنم نبود ...

حمید پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

به قول شما فیس بوکیا "لایک به کامنت مامانگار!"

الان فحش دادی ؟
یا چی ؟

آناهیتا چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

مهتاب بیا
جات خالیه
بیا
دلمون گرفته
دور هم باشیم تحمل این اوضاع خیلی آسون تره
خواهش می کنم بیا

آنا ...
..........

الهه پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

سلااااام عزیزم....
چقدر دیر اومدم....تا الان کجا بودم؟گم شده بودم تو کوچه پس کوچه های ذهن خستهٔ خودم...خیلی وقت بود که تاریک بود همه جا مهتاب...خوبه که هستی...خوبه که اومدی...باش..همیشه باش....جات خالی بود و دلم تنگت...

سلاااام الهه ی عزیزم ...
گم شدیم همه مون ...
دل منم برات تنگ شده بود ...

الهه پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

هوا بوی جنایت میداد...
هوا هنوز هم بوی جنایت میده....
هنوز هم خواب میبینم که تیر میخوره درست وسط سینه م مهتاب...هنوز هم توی کابوسهام میزنن و میبرن و دستای من روی داغی آسفالت جا میمونه...تنها میمونم.......

هنوز ...
هنوز ...
هنوز ...

حمید جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

"فکر کنم هنوز وقت اومدنم نبود" یعنی چی!؟...مگه مهدی ای که باید شرایط ظهورت جور بشه تا بیای!؟...برو این فیلمارو جای دیگه بیا خواهر من!...فرق فیس بوک با اینجا چیه که اونجا "عجل علی ظهورک" شدی و اینجا نه!؟ (آیکون "حسادت بچه بزرگه به بچه تازه بدنیا آمده و نورچشمی خانواده!")...

حمید ...
خفه نشی الهی !
=))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد