هوا ... بوی جنایت می داد .
یادم هست می دویدیم و برمی گشتیم و سرک می کشیدیم و می ترسیدیم از هیاهوی آن دورها .
هوا مه گرفته بود...
هوا بوی جنایت می داد ...
درخت های پیر پارک دانشجو روی زانو خم شده بودند .
یادم هست دلم بی قاعده شور زده بود .
بند کفش هایم مکرر باز شده بود .
به کوچه ی بن بست خورده بودیم .
گم شده بودیم .
مثل اسب شلاق خورده دویده بودیم .
یادم هست ...
یادم هست هوا بوی جنایت می داد .
بوی خون دلمه بسته ...
یادم هست تا نیمه های شب گوش به پنجره چسبانده بودم و همهمه دست از دلم بر نداشته بود .
هیاهوی مبهم ِ شب های هفتاد و هشت و هشتاد و هشت داشت به حاشیه ی خاموش ِ خیابان کشیده می شد .
یادم هست کابوس تو دست از سرم بر نداشته بود ...
آمده بودم کنج خیال سوله های تنگ و تاریک و نا آشنا و موهایم را روی کبودی صورتت پریشان کرده بودم .
هرشب با قطره ای آّب توی مشت , دویده بودم و روبه رویت نشسته بودم و خشکی لب هایت را مشق بریل کرده بودم .
برایت نان تازه , ته ِ خالی جیب هایم پنهان کرده بودم .
یادم هست چشم بسته بودم و در به در ِ اوهام ؛ لباس پاره پاره ات را چنگ انداخت بودم .
ناتوان و مستاصل سپر ِ تن ِ خسته ی زیر چکمه هایت شده بودم
یادم هست ...
آخ یادت هست ؟؟؟
یادت هست زیر گوشت چند بار گفته بودم ببخش ؟
بخشیدی ؟
یادم نیست چرا دویده بودم و دستهایت را روی داغی آسفالت جا گذاشته بودم !
دست هایت را جای من گرفتند ؟
روی زمین کشیدند ؟
بردند ؟
حالا کجایی ؟
کنج دل گرفته ی خانه ؟
کنج غربت و دور از خانه ؟
کنج قطعه و ردیف ِ ... ؟
...
_ خب ... گفته بودی وبلاگ داری ؟
: نه ؟
_ نداری ؟
: نه !
_ قبلا هم نداشتی ؟
: نه !
_ جی میل داری ؟
: نه !
_ آدرس ای میل ات رو بنویس !
: ...
_ آدرس وبلاگت چی بود ؟
: ندارم !
_ ایمیلت رو دوباره بخون !
: ...
_ جی میل ات رو هم دوباره بگو !
: ندارم ... گفتم ندارم !
_ آدرس وبلاگ جدید یا قبلی ؟
: ندارمممم ...
_ چرا جی میل نداری ؟
: دوست نداشتم
_ پس چند تا ایمیل داشتی ؟
: یکی !
_ چند تا وبلاگ داشتی ؟
: نداشتمممم ...
_ گفتی فیلتر شده بودی ؟
: نه ... نهههه
_ صداتو بیار پایین ! ... حالا بگو اسمش چی بود ؟
: تب ... تب ... تب دارم ... ولم کنید ! ولم کنید !
...